حضور ش را نمی دانم چگونه فهم جان آرم
زشک دلفریب آخر چگونه یک امان آرم
همه در خواب ودر سستی نه تردیدی نه ایمانی
من از مستی شک وایمان عیان آرم عیان آرم
اگر یابم سر زلفش ازاین فانوس لرزنده
کنم روشن همه جانها اضافه ارمغان آرم
زبس در سر بود ازاونشانازبی نشانی ها
چگونه آخر این دل را نشان از بی نشان آرم
اگر چه هست او در دل ولی آخر کجا حاصل
که دیری هست این مشکل که گاها از گمان آرم
چرااینگونه بی تابم گهی آتش گهی آبم
چنان پابند اسبابم کجا شرحی از آن آرم
شده حرفم به روز وشب مگرحالم نمی بیند
ولی ازشرم چشمانش به زیرلب نهان آرم
اگر چه نیست ای"سعمن"زمهرش دل تهی اما
حضورش را نمی دانم چگونه فهم جان آرم
به امید استمرار این دوستی
سلام دوست عزیز مرسی که به دلکده ام آمدی بازهم بیا.
سلام ، مهندس بزرگوار ، بدون تعارف باید عرض کنم شما استعداد زیاد و ذهن موزیکالی دارید ، ولی حیف است که این استعداد را هدر بدهید ، از میان پیوندهایتان همان آقای سید محمد رضا هاشمی زاده شاعر موفقی هستند و راهنمایی ایشان در حق جوانان ستودنی است شما می توانید از ایشان استفاده کنید . از نظر لطف شما سپاسگزارم ، شعر های من کمی زبانش به روز نیستند . و ضمنا در لیست پیوند ها نام مبارکتان را نوشتم .