ما را به جز نسیم وفایت عذاب نیست
خوش میروی که خوب رخان راعتاب نیست
آن وصل گفته بود که دیگر فراق رفت
این بخت گفته بود که دیگر به خواب نیست
راهیست پرخطر تو جدا شو زمدعی
کاین کارگاه مامن اهل کتاب نیست
بیگانه ای بگفت مرا بیدلی خطاست
خوابت به خیر راه تو راه صواب نیست
درحیرتم چگونه به پیشت قدم زند
آنکس که در حضور نگاهت خراب نیست
جایی که یاد روی توام مست می کند
حاجت به ساقی وبت وجام شراب نیست
آن وصل همچو باد بهاری شتاب کرد
این هجر در سرش به گمانم حساب نیست
نقشی زشوق بر دل "سعمن" به روز وصل
افتاد بی گمان چو قرارت برآب نیست
سلام مهندس
شعر زیبایی بود اما تاثیر شعرهای کهنه توی اشعارتون دیده میشد
چه بهتر میشد اگه لحن شعراتون امروزی و عامیانه میشد
به وبلاگ منم سر بزنید
یه ترانه گذاشتم بخونید و نظرتونو بگید
منتظرم
سلام. آفرین زیبا بود سعی کن بیشتر کتابهای شعرای قدیمی رو بخونی تا روز بروز کلمات جدیدتری بکار ببری
سلام مهندس
ممنون از اینکه منو لینک کردید
منم با شما رو لینک کردم
راستی هر وقت آپ کردید خبرم کنید
یا حق