بورس

هرگز کسی نداد بدین سان نشان بورس /

گویی که لقمه است جهان در دهان بورس

ناگه فتاد لرزه بر اندام مرد و زن /

از چه ؟ ز بعد تاختن ناگهان بورس

 گر چه سپید شد سرم از ذوب پول و مال/

یا رب سیاه باد همه خان و مان بورس

 جز رانت خوار خبره سواری ندید کس /

 زین توسن چموش و گسسته عنان بورس

ترسم زبان ز حرکت و جنبش بایستد/

از گفتن حدیث گزند و زیان بورس

گیرم نبود دانش کافی برای ما/

مغبون شدند از چه همه نخبگان بورس ؟

دانی چه باشد این سبد قرمز سهام؟/

تیری است خورده  بر دل خلق از کمان  بورس

از بس که سر به گوشی هر کس فرو برد /

سرد و گران و بی مزه شد میهمان بورس

یا رب فرست مرد رهی سوی این دیار/

تا هر چه زودتر بستاند عنان بورس

در رثای رئیس جمهور

دیده، غم بار از غم هجران ابراهیم شد
آسمان هم دم به دم گریان ابراهیم شد 

شد گلستان از وجودش جان محرومان ولی
آتشی بر ملت از فقدان ابراهیم شد 

در وجود او نبود آری نشان خستگی 
خستگی اما عجب حیران ابراهیم شد 

مثل اربابش رضا و مثل مولایش علی
یاور و یار ضعیفان جان ابراهیم شد 

در هجوم طعنه های این و آن اما فقط 
صبر و تقوای خدا برهان ابراهیم شد 

دفتر خوشرنگ عمرش جز شهادت کم نداشت
مهر و امضا را که زد پایان ابراهیم شد 

تا ابد یادش درون سینه ها پر می کشد 
تا ابد لطف خدا مهمان ابراهیم شد