بورس

هرگز کسی نداد بدین سان نشان بورس /

گویی که لقمه است جهان در دهان بورس

ناگه فتاد لرزه بر اندام مرد و زن /

از چه ؟ ز بعد تاختن ناگهان بورس

 گر چه سپید شد سرم از ذوب پول و مال/

یا رب سیاه باد همه خان و مان بورس

 جز رانت خوار خبره سواری ندید کس /

 زین توسن چموش و گسسته عنان بورس

ترسم زبان ز حرکت و جنبش بایستد/

از گفتن حدیث گزند و زیان بورس

گیرم نبود دانش کافی برای ما/

مغبون شدند از چه همه نخبگان بورس ؟

دانی چه باشد این سبد قرمز سهام؟/

تیری است خورده  بر دل خلق از کمان  بورس

از بس که سر به گوشی هر کس فرو برد /

سرد و گران و بی مزه شد میهمان بورس

یا رب فرست مرد رهی سوی این دیار/

تا هر چه زودتر بستاند عنان بورس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد