صهبای وصل

دیری است من که رنج فراوان کشیده ام

تا رخت خود به وادی هجران کشیده ام 

عیبم مکن اگر نشد آیینه عکس  او

کاین نقش با دو دیده گریان کشیده ام 

بد نامی زمانه ورسوایی  زمین

از بهرشاد کامی رندان کشیده ا م 

تنهایی نسیم و نم وسرخی  شفق

تصویر اضطراب غریبان کشیده ام  

گویند کیست آنکه زدی نقش او به آه  

زیبارخی است اینکه از او آن کشیده ام  

دیدم به خواب دوش که  بیدارم  وعزیز

صهبای وصل از لب جانان کشیده ام 

تا  رو  کند دوباره به بالین من چنین

بر دوش بار حسرت دوران کشیده ام 

"سعمن" دگر مگو که رفیق است مرد راه

کاین تلخکامی  از  خود    یاران   کشیده ام

نظرات 2 + ارسال نظر
شاعر یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 ب.ظ http://www.ghazalibarayeeshgh.blogfa.com

سلام.خسته نباشید زیباست اما رسوایی زمین از بهر شادکامی رندان کشیدن از عالم معنا بدور هست

شاعر سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://www.ghazalibarayeeshgh.blogfa.com

سلام بروزم بزرگوار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد