حضورش را نمی دانم چگونه فهم جان آرم- مهندس شاعر

 

حضور ش را نمی دانم چگونه فهم جان آرم

زشک دلفریب آخر چگونه یک امان آرم


همه در خواب ودر سستی نه تردیدی نه ایمانی

من از مستی شک وایمان عیان آرم عیان آرم


اگر یابم سر زلفش ازاین فانوس لرزنده

کنم روشن همه جانها اضافه ارمغان آرم


زبس در سر بود ازاونشانازبی نشانی ها

چگونه آخر این دل را نشان از بی نشان آرم


اگر چه هست او در دل ولی آخر کجا حاصل

که دیری هست این مشکل که گاها از گمان آرم


چرااینگونه  بی تابم  گهی آتش گهی  آبم

چنان پابند اسبابم کجا شرحی از آن آرم


شده حرفم به روز وشب مگرحالم نمی بیند

ولی ازشرم چشمانش به زیرلب نهان آرم


اگر چه نیست ای"سعمن"زمهرش دل تهی اما

حضورش  را نمی دانم  چگونه فهم جان آرم

آرزوی هجران

عزیز من گل من آرزوی هجرانم

ستاره شب تارم امید دورانم


از آنزمان که سخن از فراق آوردی

دقیقه ای زغم آسوده نیست چشمانم


چه زود می گذرد روزگار آری او

چو ما هوای گلی کرده خوب می دانم


حوادث از پی هم می روند ومی آیند

مگر که حادثه روز وصل جانانم


خیال گردش دریای چشم تو دارم

ولی زقایق وارونه نیست امکانم


بیا که غنچه چو بیند تو را که می آیی

دهان گشاید وگوید خوش آمدی جانم


گمان مبر که زعشقت رفیق غم گشتم

که هست شادی اگرزین زمانه من آنم


بیا امید رهایی به کوی یکرنگی

سری به "سعمن" دلخسته زن مرنجانم


عید نوروز مبارک...

سلام علیکم

اینجانب  سید علی موسوی نیا ساکن استان زنجان با تخلص شعری  "سعمن"  ودارای مدرک لیسانس برق  می باشم عید نوروز را به تمامی دوستان تبریک عرض می کنم وامیدوارم که سال خوبی داشته باشند بنده در این وبلاگ قصد دارم اشعار ودلنوشته های  خودم را انتشار دهم ودر کنار آن البته به آموزش قواعد شعر ودیگر موضوعات ادبی بپردازم امیدوارم که مورد  استقبال شما عزیزان واقع شود